مقدمه:
کشورهای مسلمان در قرن بیستم و در رویارویی با دنیای جدید، با مسئله سنت و مدرنیسم روبرو شدند. و واکنش متفکران و جامعهی اسلامی نسبت به این مواجهه،جریانهای فکری مختلف را بدنبال آورد. برخی به دنیای جدید و آثار آن واکنش مثبت نشان دادند و بر آن شدند که کشورهای اسلامی نیز میبایست در این راه قدم گذارند.برخی از اساس به نفی جهان جدید پرداختند و هر گونه برقراری رابطه یا پیر وی از آنرا نامشروع تلقی کردند.جریانهای روشنفکری و احیاگری دینی جریاناتی هستند که معتقد به برقراری رابطه با دنیای جدیدند.در حالیکه برخی با بکارگیری روشهای سرسختانه و آنچه که به بنیادگرایی شهرت یافته است به ،طرد جهان جدید یا برخی از نمودهای آن پرداختهاند.این جریانها هنوز در گیرودار مواجه با دنیای مدرن هستند و به نظر میرسد که با توجه به ساختار درونی کشورهای مسلمان، این روند هنوز راه طولانی در پیش دارد.آثار فکری و مکتوب ماموستا احمدیان را میبایست در چهارچوب این روند و موقعیتی که در آن قرار داشتند مورد بررسی و نقد قرار داد.مسئله اصلی در این زمینه آنست که نوع مواجههی استاد با مسایل دنیای جدید از دیدگاه روشنفکری دینی بوده است یا احیاگری ؟ اگر به شکل ساده پاسخ اولیهای به این پرسش داده شود، به نظر میرسد که مواجهه استاد حالتی بینابینی میان روشنفکری دینی و احیاگری داشتهاند درحالیکه متفاوت از هر دو نیز بودهاند.
روشنفکری دینی:
روشنفکری دینی،جریانی مورد مناقشه اما در عین حال واقعا موجود است و نویسندگان و روشنفکران به طور کلی آنرا ترکیبی متناقض دانستهاند. روشنفکری پدیدهای مدرن است و به اعتقاد پارهای از دانشمندان مغرب زمین، با گوهر مدرنیته به معنای خردِ خودبنیادِ نقاد پیوند و به آن التزام دارد.عقل خودبنیاد،عقلی است که اعتبار مدعایش قائم به خود عقل است نه چیزی بیرون از آن،در عین حال نقاد است و جرأت پرسشگری را به غایت دارد، تا جاییکه خود را نیز نقد میکند.مهمترین پروژه برای روشنفکران، بسط و گسترش مدرنیته درسطح ایدهها و ساختارها است.در این معنا روشنفکری ذاتاً پدیدهای غیردینی است (نه لزوماً ضد دینی). به این اعتبار است که برخی، روشنفکری دینی به معنای امری منبعث از دین یا محکوم به احکام دین را متناقض یا ممتنع دانستهاند.(احمد نراقی ،1377،ص12)اما میتوان از روشنفکری دینی صحبت کرد.در یک جامعه دینی یا دینمدار؛جامعهای که دین در گسترهی عمومی نقش مهم و تعیینکننده دارد؛ روشنفکران از آن جهت که روشنفکرند،لاجرم به دین توجه میکنند؛ زیرا رسالت آنها نقادی است و باید ایدههای و ساختارهای موجود موضوع نقادی خود را، از آن جامعه و به تناسب اهمیتی که در حیات فکری و اجتماعی جامعه دارند برگیرند. با توجه به این اصل میتوان ادعَا کرد که روشنفکر دینی:
1. روشنفکر است یعنی خود را متعهد به نقد به معنای جدید آن میداند و درصدد تحقق مدرنیته است.
2. به تبع شرایط تاریخی و اجتماعی که در آن میزید و محوریت دین در جامعه ، به دین توجه ویژه دارد.
3. در مواجهه با دین،حکم به نفی دین نمیدهد، بلکه از طریق بازخوانی و بازسازی دین، قرائتی سازگار با مدرنیته به دست میدهد.
4. شخصاً تعلقات دینی دارد و جامعه نیز وی را فردی دیندار میشناسد.(احمد نراقی،1377،ص13)
احیاگری دینی:
احیاگری دینی جریانی است که در مقام بازخوانی و بازسازی دین قرار میگیرد.ولی پروژهی اصلی او حفظ دین در جهان مدرن است.او این روند را از آن جهت به انجام میرساند که گمان میبرد، بدین شیوه بهتر میتواند گوهر دین را در جهان جدید محفوظ نگهدارد.اگر بنابه فرض احیاگر دینی به این نتیجه میرسید که شرط حفظ دین در جهان جدید ورود به پروژهی دیگریست ،لاجرم آن پروژه را در پیش میگرفت.تلاش احیاگر دینی در این راستا تلاشی کلامی و الهیاتی است در حالیکه روشنفکر دینی دین را بازسازی میکند تا در نهایت موانع تحقق مدرنیته را کاهش دهد.پروژهی وی مدرن کردن سنت است.
معمولاً تنها کسانی را احیاگر مینامند که کم و بیش در زمینههای زیر خود را مسئول میشناسند:
• شناخت مسئله عقل و وحی.
• دغدغه و وسواس برای حل این مسئله.
• عزم و اقدام برای گرهگشایی.
اما این به معنای توفیق آنها در این احساس مسئولیت نیست(عبدالکریم سروش ، تفرج صنع، ص367).
احیاگری در دین به دو شیوه صورت گرفته است :احیاگری سنتی و سلفیوار مانند غزالی و احیاگری جدید یا بازسازیکننده مانند اقبال.
در احیاگری سنتی، تصور آن است که دین رنجور شده و علت رنجوری آنست که تعادل مطلوب میان اجزای مختلف دین از دست رفتهاست.مثلا ً فقه بیش از حد شایسته خود رشد کرده و اهمیتی بیش از عرفان و اخلاق یافته است. احیاگر میکوشد تا اجزای دین را بر حسب اهمیت و اولویتشان در جامعه خود بنشاند و به هر یک به اندازه آن بها دهد تا تعادل از دست رفته مجدداًً برقرار شود.در حالیکه در احیاگری جدید، رنجوری و مهجوری دین صرفاً ناشی از عدم توازن اجزای دین نیست ،بلکه تشخیص احیاگر آن است که بعد عقلی نظام عقاید دینی به تناسب خرد کهن سامان پذیرفته و محتاج بازسازی است.یعنی چون خرد و عقل قدیم منسوخ شده است، برای بشر جدید، نظام عقاید دینی معقولیت و مقبولیت خود را از کف داده است .رسالت احیاگر آن است که بعد عقلانی نطام عقاید دینی را به تناسب خرد جدید، بازسازی کند.در واقع در این نظر، او کاری روشنفکرانه انجام میدهد .(احمد نراقی،1337،ص13)
تاریخ احیاگری در دین را در دوران معاصر با اندیشههای شیخ محمد عبده باز میشناسیم.آنچه برای عبده و همفکرانش اهمیت داشت ،این بود که از آن شریعت سهل، زیبا و دلپذیر دیگر خبری نمانده هرچه هست یا اعتقادات دشوار و غامض و اصطلاحات سخت و ثقیل است یا احکام فلج کننده ، یا اندیشهای نامطبوع.او چشمی بر تجدد اروپا و تمدن آنان داشته است و چشمی نیز بر اسلام متحجر روزگار خویش.
راه احیا را اینان درآسانگیری در دین و بیپیرایگی سلف صالح وعودت به آن دیدند تا اسلام را به گوهر خویش بازگردانند .به فتح باب اجتهاد فتوا میدهند و در معاصران روح جسارت را در برابر اقوال پیشینیان بدمند و به مردم بیاموزند که آن اسلام که پیامبر آورد با علم و عمل سازگار بود.(عبدالکریم سروش،تفرج صنع،ص372) از محتوای اندیشههای عبده میتوان دریافت که او بر اندیشه اعتدالی بوده و با غرب نیز از موضع اعتدالی برخورد کرده است.نهضتی که عبده بدنبال راهاندازی آن بوده به نظر میآید که به مفاهیمی چون آزادی و دمکراسی نظر مثبت داشت.
استاد احمدیان، روشنفکر یا احیاگر دینی:
در میان دو جریان احیاگری و روشنفکری دینی، ماموستا احمدیان در کجا قرار میگیرند؟ با نگاهی گذرا به برخی از آثار استاد مانند قرآنشناسی حدیثشناسی، ترجمهی رسالةالتوحید محمد عبده ،تحقیقات فقهی و کلامی، سیر تحلیلی کلام اهل سنت و کلام جدید، میتوان دریافت که مرحوم احمدیان در زمینه فعالیتهای فکری ، بیشتر در حوزهی احیاگری دینی قرار میگیرند تا روشنفکری دینی. تعلق خاطر ایشان به روحانیت و حوزههای دینی این گمانه را اندکی تقویت میبخشد.در دیباچهی کتاب کلام جدید، ایشان کتاب را به همه بیدارگران تحجرستیز و جوانان تحصیلکرده تقدیم کردهاند.این هم نشان از همان دغدغهها دارد که عبده و شاگردانش داشتند.
در مقدمهی کتاب کلام جدید آوردهاند که"در دوران اخیر معاندین اسلام بیتوجه به کلیات اثباتشده(دردین)؛ شبهات و اشکالاتی را به برخی از باورهای اقتصادی یا حقوقی اسلام وارد میکنند که ناظر به پیامدهای عملی آنهاست مانند تحریم سود بانکی و.... از طرف دیگر، معاندین مخالفت خود را با اسلام نه از طریق استدلال فلسفی و شیوه نظری، بلکه از راه علوم تجربی و شیوه آزمون ابراز نمودهاند، هرچند راه به جایی نبردهاند.این متکلمان دوران اخیر را بر آن داشته است تا در جهت دفاع از عقاید و گزارههای دینی،از شیوههای جدیدی استفاده کنند که در آن شیوه آزمونهای علوم تجربی و پیامدهای عملی گزارههای دینی مورد توجه قرارگیرد(عبدالله احمدیان،1382،ص2). ایشان از مرحوم شیخ محمد عبده در"رسالة التوحید" نام میبرند که به این روش عمل کردهاند و با این توجه، به نوعی دین خود را به این روش ادا نمودهاند .
با وصف این در مورد ماموستا احمدیان از کدام شیوه احیاگری میتوان صحبت کرد؟ از احیاگری سنتی و غزالیوار یا احیاگری جدید و اقبالوار؟از آنجا که کتاب کلام جدید استاد، اوج تلاش فکری احیاگرانهشان است یا حداقل من چنین میاندیشم و معتقدم که این کتاب برآیند فکری و علمی کتابهای قبلی استاد بوده و به طور مشخص در آن دغدغههای خود را در حوزه دین آشکارا بیان داشتهاند؛ بنابراین میتوان تلاش کرد تا سنخ احیاگری ایشان را تا حدودی مشخص نمود.به نظر میرسد که در این کتاب، استاد نه از منظر احیاگری سنتی و نه احیاگری جدید به طرح مسایل خود پرداختهاند.چرا که نه مانند احیاگری سنتی قائل به رنجوری دین و عدم تعادل اجزای آن هستند و نه معتقد به فرسوده شدن بعد عقلانی نظام عقاید دینی و اینکه محتاج بازسازی است.بلکه مهمترین دغدغهی ایشان در طرح مسایل جدید، تأکید بر اثباتگرایی در اعتقادات دینی است و مطابق با آنچه در تعریف کلام قدیم آورده اند"آکاهی از عقاید و باورهای دینی که از برهانهای یقینبخش بدست آمده باشند" مطرح میکنند که:"پس از تألیف کتاب سیر تحلیلی کلام اهل سنت از حسن بصری تا ابو الحسن اشعری؛ احساس کردم که شرح عنوانهایی چون کلام جدید ؛ پلورالیزم دینی ، هرمنوتیک کتاب و سنت و دیگر مطالب مورد بحث روز، ضروری به نظر میرسد" (عبدالله احمدیان،1382،ص1) هرچند ایشان برخی وظایف را در دو بخش درون و برون مکتبی برای کلام جدید مورد بحث قرار میدهند، امَا هیچ تفاوت ماهوی میان نتایجی که کلام قدیم و جدید بدنبال میآورند در نظر ایشان وجود ندارد.اگر کلام قدیم از منظر اثباتگرایی به طرح برهانهای عقلی در اثبات عقاید دینی و رد شبهات پیرامون آنها میپردازد، در کلام جدید آنگونه که استاد مطرح کردهاند، از منظر نفیگرایانه سعی کردهاند که با جریانهای فکری موجود در غرب برخورد نمایند.در بحث از مقولات هرمنوتیک ، پلورالیزم و.....آنجا که بحث شبهات مطرح است ،ایشان به رد نظریههای برگرفته از اندیشمندان و مکاتب غربی پرداختهاند.در حالیکه در مقام اثبات عقاید دینی در برخی از مباحث کلام قدیم مانند جبر و اختیار و حواشی آن، برای قناعت خواننده و مخاطب از نظریهپردازان غرب شاهد آوردهاند . میتوان در مقام نتیجهگیری از بحث عنوان کرد که فعالیت احیاگرانه دینی استاد احمدیان با در نظر گرفتن دغدغهی اصلی ایشان یعنی حفظ عقاید دینی از یک سو و جلوگیری از انحطاط و لغزش جوانان و مردم در اثر شبهافکنی مخالفان دین، در چهارچوب کلام قدیم و با مشی اثباتگرایانه صورت گرفته است. در این روند استاد با سه دسته از مسایل و مفاهیم، تعامل فکری داشتهاند:
1. مسایل کلام اسلامی(قدیم)مانند جبر و اختیار، قضا و قدر با موضع اثباتگرانه .
2. سؤالات یا شبهات مطرح شده در خارج از حوزه دین مانند دیه، شهادت زن، تعدد زوجات و بردگی که سعی در توضیح و توجیه شرعی و عقلی آنها دارند.
3. جریانهای فکری مطرح در دنیای غرب که حاصل مدرنیسم و تلاشهای بعد از آن است و استاد در صدد نقد و رد آنها برآمدهاند.
در حالی که مسائلی مانند دمکراسی، آزادیهای اساسی مخصوصاَ آزادی عقیده و بیان که از شاخصههای مباحث مطرح در کلام جدید است ،اثری در کتاب "کلام جدید "دیده نمیشود.اهمیت این مفاهیم وقتی آشکار میگردد که گفته میشود ؛سخن گفتن از کلام جدید وقتی معنادار است که انسان بپذیرد در سه چهار قرن اخیر در مغربزمین فلسفهها و افکار نوینی بوجود آمده است.اگر این اندیشهها به صورت یک واقعیت پذیرفته شود و برای آنها اعتباری درنظر گرفته شود، گفتگو درباره کلام جدید معنا میدهد.(محمد مجتهد شبستری،1375،ص209)البته نگرش مبتنی بر عقلانیت انتقادی در تعامل با محصولات این حوزه حق هر کنشگر، منتقد و روشنفکری است.
چکیده:
روشنفکری و احیاگری دینی، دو نحله فکری عالم اسلامی است که در قرن بیستم و در واکنش به وضعیت کشورهای اسلامی در برابر ظهور مدرنیسم در غرب شکل گرفت. این دو جریان علیرغم تفاوت در روش و نگرش ،نسبت به دین و جامعهی دیندار، در برخی از لایههای درونی با هم فصل مشترک مییابند. ضمن اینکه هر دو در شاخههای متنوع، تداوم داشتهاند .
استاد عبدالله احمدیان، در میانهی روشنفکری و احیاگری دینی، بیشتر در حوزه احیاگری قابل بحثاند. در حالیکه به لحاظ روش، تلفیقی از اثباتگرایی در عقیده و دفاع توأم با ردَ مخالفان یا منتقدان دین و مکاتب غربی را دنبال کردهاند. بیشترین تلاش ایشان متوجه اهتمام به حفظ دین و جلوگیری از انحطاط نسل نو است .
کلید واژهها : روشنفکری ، احیاگری دینی ، کلام جدید و قدیم .
منابع:
1) احمدیان- عبدالله ، 1382،"کلام جدید"،انتشارات رهرو ،مهاباد .
2) سروش– عبدالکریم ،1370،"تفرَج صنع" ،انتشارات سروش،تهران .
3) شبستری– محمد مجتهد ،1375،"هرمنوتیک،کتاب و سنَت" انتشارات طرح نو،تهران.
4) نراقی– احمد،1377،"درباره روشنفکری دینی"،هفتهنامه راه نو،سال اوَل شماره 9(خرداد ماه 1377).
نظرات
دکتر صلاحالدین خدیو
30 خرداد 1402 - 09:24سیمای صادق ماموستای کُرد دکتر صلاحالدین خدیو عنوان این یادداشت کوتاه را از کتاب «سیمای صادق فاروق اعظم» ماموستا احمدیان وام گرفتهام. اثری فاخر که در اوان دههی هفتاد به زیور طبع آراسته شد و چشم خوانندگان تشنه را، به جمال علمی و معرفتی خود روشن نمود. شاید خوانندگان گرامی، استعاره و یا تکمصراع مشهور «خُرداد پرحادثه» را از زبان و تریبونهای نزدیک به نیروهای سیاسی اصلاحطلب شنیده باشند: ما به خرداد پر از حادثه باور داریم! اشارهای به مناسبتهای تلخ و شیرین این ماه همچون قیام پانزده خرداد، درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، فتح خرمشهر، دوم خرداد ٧٦ و سرانجام ٢٢ خرداد ٨٨ و جنبش سبز. بر همین سیاق و با نوعی گرتهبرداری ادبی، میتوان دههی هفتاد را برای اهل سنّت ایران، پُرحادثه و پُرمخاطره نامید. به همین دلیل جدای از ارزش علمی والای کتاب ماموستا (که مورد اذعان کافهی مورّخان و صاحبنظران است)، چاپ آن در «هفتاد پُرمخاطره»، حاکی از جرأت و جسارت فوقالعادهی نویسنده و مُخاطرهجویی نمونهوار آن است. هفتاد پرمخاطره، که با از دست رفتن دردناک استاد «ناصر سبحانی» در سال ١٣٦٩ آغاز شد، با مرگ شهادتگونهی «کاکاحمد مفتیزاده» در اوایل دهه و بزرگان دیگری چون «ماموستا ربیعی» و «فاروق فرساد» در اواسط آن، بیش از پیش، سیاه و پاییزی شد. در کنار این اتفاقات تلخ، چاپ اثر سُتُرگ ماموستا، امّا اتفاقی شیرین بود. حتم دارم که نویسندهی آن، در تقریر این کتاب، غیر از انگیزههای علمی و دینی، مُحرّکهایی چون مبارزهجویی و هویّتطلبی مذهبی هم داشته است. و باز شک نمیتوان کرد که اگر غیر از سیدمحمد خاتمی کس دیگری بر مسند وزارت ارشاد بود، این کتاب مجوّز چاپ نمی-گرفت. فراموش نکنیم که در هفتاد پرمخاطره، در کمین روشنفکران و نویسندگان و سینماگران و دگراندیشان، نیروهای خودسری نشسته بودند که هیچ تمایز فکری و فرهنگی را برنتافته و با نگاه امنیتی و منطق سیاه و سفید، به جهان و پدیدارهایش مینگریستند. خرداد ٧٦ و جنبش متعاقب آن، به این وضعیت خاتمه داد. طبیعی است که در چنین انجمادی، چاپ «سیمای صادق فاروق اعظم»، هم امیدبخش باشد و هم هویّتبخش؛ امیدبخش بود چون دیوار ترس و ناامیدی را فروریخت، و هویّتبخش بود، چون از کُردستان در غرب و شمال غرب گرفته تا کرانههای خلیج فارس و دریای عمان در جنوب و مرزهای شرقی خراسان و ترکمنصحرا و سواحل غربی خزر در هشتپر و توالش، مهمان خانههای اهل سنّت شد. جامعهی مخاطبانی پراکنده و دارای فرهنگ و سُنن گوناگون که با رشتهای نازک از هویّت مذهبی، با هم متّصل شده و این کتاب، این رشتهی اتّصال را محکمتر کرده بود. پراکندگی جغرافیایی اهل سنّت، به صورت کمربندی به دور مرزهای ایران کهنسال، به نوعی یادآور ایران قبل از ١٥٠٠ میلادی و قبل از استیلای صفویه است که اکثریّت آن را اهل سنّت تشکیل میدادند. بر همین اساس میتوان ماموستا عبدالله احمدیان را هم از سُلالهی حُکما، شُعرا، فلاسفه و اندرزنامهنویسانی دانست که سُنّی بوده و بخش اعظم میراث فکری و فرهنگی جهان ایرانی، هنوز وامدار تلاش و کوشندگیهای معرفتی آنان است. سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، غزّالی، خواجه نظامالملک، فارابی، جامی، رازی، ابن سینا، ... و این سلسلهی دراز که تمامی ندارد. در مباحث مرتبط با صورتبندیهای هویّت ایرانی، معمولاً روی سه لایهی هویّتی «ایران قبل از اسلام»، «ایران بعد از اسلام» و «ایران مُدرن» تاکید میشود و اهل انصاف و اعتدال، روی درهمآمیزی مناسب و بجای این سه دوره تاکید مینمایند. به باور این قلم، حلقهی مفقودهی این مبحث، ایرانی سُنّی سده-های میانی است؛ دورهی زمانی حد فاصل سال ٦٥٧ میلادی (ورود اسلام به ایران) و سال ١٥٠٠ (استیلای صفویه و رسمیتیافتن مذهب شیعه). در این هزاره، عمده میراث فرهنگی و فلسفی ایران و از آن جمله ادبیات کلاسیک پُربار و آیین تساهُل و مدارایش شکل گرفت که فرهنگ امروز ایران، هنوز از چشمهی فیض آن مینوشد و مینیوشاند. میانهروی و رواداری این میراث غنی تا جایی است که به آسانی با فرهنگ و آموزههای شیعی پس از خود ترکیب و رنگینکمانی زیبا در سپهر فرهنگ و معرفت ایران امروز، پدید آورده است؛ به گونهای که شاخ و برگهای این درخت کهنسال، هنوز پُرطراوت مانده و اگر ناسپاسی روزگار نباشد، شکوفههایی چون علّامه احمدیان هم میآورد...